#با_شهدا_گم_نمی_شویم

🌹پسرم - طاهر - خیلی ساده زندگی میکرد و توجهی به زرق و برق دنیا نداشت. همیشه لباس های نیمدار و کهنه اش را می پوشید و به مدرسه می رفت.

🌹بارها می شد که به او می گفتم: «پسرم! تو معلمی کلاس به بچه ها درس می دهی، یک دست لباس مرتب بخر و بپوش!» طاهر وقتی دلسوزی ام را می دید،

🌹 می گفت: «مادر جان! خدا راضی نیست که من لباس تازه و مرتب بپوشم، اما بچه های روستایی، با لباس های وصله پینه به کلاس بیایند و خجالت بکشند».

🌹یادم هست یک وقت لباس کردی تازه ای خریده بود که خیلی به او می آمد و برازنده اش بود، ولی همین که خبر اعزام مجيد ـ بـرادر کوچکش ـ را به او دادند که عازم جبهه است.

🌹فوری لباس تازه را به او داد و گفت: «مجید جان! تو به جبهه می روی و ایـن لبـاس برازنده ی توست». لباس را به برادر کوچکش داد و خودش بـاز همان لباس ساده ی همیشگی اش را پوشید.

"شهید طاهر لطفی"

📚 فانوس عشق ؛ ۲۱۱

#ایران_تسلیت 🏴
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امنیت_اتفاقی_نیست 🇮🇷

#با_شهدا_گم_نمی_شویم

@Sedaye_Enghelab
دیدگاه ها (۰)

#با_شهدا_گم_نمی_شویم

#با_شهدا_گم_نمی_شویم

#با_شهدا_گم_نمی_شویم

#با_شهدا_گم_نمی_شویم

قلب یخیپارت ۹ببخشید که دیر گذاشتم برای جبران فردا پنج پارت پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط